برج دیدبانی حریق [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] مکان و سازههای مرتبطی که از فراز آنها میتوان حریق را آشکارسازی و گزارش کرد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رصد خانه، زیچ سایر معانی: (نجوم) رصد خانه، زیج [ریاضیات] رصد خانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگهبان، دیده بان، کشیک، قراول، سربازمحافظ، نگهبانی کردن سایر معانی: پاسدار، گذربان، پاسداری کردن
برج، قلعه بلند بودن سایر معانی: (مانند برج) بلند بودن، سر به فلک کشیدن، دکل آنتن، دژ، قلعه، ارگ، (شخص یا دستگاه) یدک کش، بکسل کننده، قلعه مثل برج بلند بودن [عمران و معماری] برج [کامپیوتر] بر ...
شخصی که وظیفهاش آشکارسازی و گزارش حریق از نقطهای مشرف به آن است [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]