اسم مفعول فعل: رجوع شود به: forsake، واگذاشتن، ول کردن، ترک کردن، ترک گفتن، دست کشیدن از
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخن نامفهوم، شر و ور، سخن بی ربط سایر معانی: (آمریکا - خودمانی) مغلق و نامفهوم (بیشتر در مورد سبک صحبت یا نگارش مراسلات دولتی گفته می شود)، زبان یاجوج و ماجوج، یاوه (gobbledegook هم می نویسن ...
چیز بی معنی، گنداب اشپزخانه، چیز بی معنی و بیمزه سایر معانی: پس مانده ی خوراک خوک
دلتنگ، بیمار وطن، در فراق میهن سایر معانی: غربت زده، خانخواه
یاوه، مزخرف سایر معانی: (امریکا - خودمانی) چرند، زکی، د!، nonsense یاوه، بیهوده
فریب، گول، حیله، شوخی فریب امیز، بامبول زدن، فریب دادن سایر معانی: دوز و کلک، حقه بازی، چرندیات، چرت و پرت، حرف مفت، آدم ریاکار، آدم شیاد، (انگلیس) آب نبات راه راه، گول زدن، کلک زدن ...
اغراق گویی، گزافه پردازی، لاف زنی، (ادبیات) به کار بردن گزافه، گزافه کاری، مبالغه گویی، گزاف گویی، گزاف نویسی، مبالغه نویسی، اغراق نویسی
تقلید کردن، کپیه کردن سایر معانی: سرمشق قرار دادن، پیروی کردن (از کار کسی)، تاءسی کردن به، تقلید درآوردن، نوا درآوردن، ادای کسی را درآوردن، والوچیدن، نسخه برداشتن، روبرداری کردن، بدل سازی کر ...
منحصرا سایر معانی: (تک تک و نه به صورت گروهی) یکی یکی، منفردا، فردا فرد، با ویژگی های فردی، شخصا
متوقف ساختن، بخدمت خاتمه دادن سایر معانی: 1- (جامه و غیره) کنار گذاشتن 2- (به ویژه موقتا) از کار بی کار کردن، 3- (خودمانی) ول کردن، دست برداشتن 4- برای استراحت توقف کردن، فصل کم کاری، بخدمت ...
یاوه، مزخرف، مهمل، حرف پوچ، خارج از منطق، یاوگی سایر معانی: چرند، پرت و پلا، کتره، دری وری، جفنگ، چرت و پرت، ترهه (ترهات)، شر و ور، (رفتار) بی ادبانه، گستاخانه، احمقانه، نامعقول، زشت، (واژه ...
دمامه، دختر خانه مانده، اخمو و غرولندو سایر معانی: (دختر یا زن) خانه مانده، پیر دختر، ترشیده