امایش، منطق نمادی، امادها، مبحی تدارکات لشکر کشی سایر معانی: رسیدگی به جزئیات، کارآمایی، مدیریت و اجرای طرح، (ارتش) لجستیک، لشکر آمایی، سپهداری، توشه آمایی، تدارکات لشکرکشی، مبحک تدارکات لشک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آماد کاربرمشترک [علوم نظامی] پشتیبانی خدماتی یا تجهیزاتی که دو یا چند نیرو به اشتراک میگذارند
واژههای مصوب فرهنگستان
مکانیک، علم مکانیک، نیرو برد، علم جراثقال سایر معانی: جنبه ی فنی، فوت و فن، رمز کار، (بخشی از علم فیزیک که با حرکت اجسام و اثر نیرو بر اجسام سروکار دارد) مکانیک، افزارگان شناسی، سازوکار شناس ...
عقلانیت، معقولیت سایر معانی: خردپذیری، خردمندی، بخردی
علم طرحریزی و جابهجایی و نگهداری نیروها عمدتا شامل طراحی و توسعه و فراهمسازی و انبارش و انتقال و توزیع مواد و اقلام؛ جابهجایی و تخلیه و بستری کردن نیروها در صورت لزوم ...