قرض دادن، وام دادن، عاریه دادن سایر معانی: عاریه دادن (در برابر: وام گرفتن یا قرض کردن borrow)، (موقتا) دادن به، (مجازی) بخشیدن، رباخواری کردن، قرض با بهره دادن، قر دادن، معطوف داشتن، متوجه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرض دهنده سایر معانی: قر دهنده
مرتهن، گروگیر، بنگاه رهنی، وامده سایر معانی: گروبردار، صاحب مغازه ی گروبرداری و کارگشایی، کارگشا، گرو گیر، صاحب بنگاه رهنی، وام ده [حقوق] صاحب بنگاه کارگشایی