بانک وامی، بانک استقراضی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسی که پول با بهره ی زیاد قرض می دهد، رباخوار
[حسابداری] وجوه قابل استقراض
عاریه سایر معانی: قانون ـ فقه : به قرض داده شده
وام دهنده، قرض دهنده، قرضی
رجوع شود به: call loan
قانون ـ فقه : وام بدون بهره
امانت بینِکتابخانهای [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] تبادل منابع اطلاعاتی میان دو یا چند کتابخانه بهصورت امانی
واژههای مصوب فرهنگستان
وام تامین موجودی
[حقوق] وام عندالمطالبه (بدون مدت)، وام مشکوک الوصول
[حسابداری] وامهای بدون وثیقه
رقم قرضی، اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن سایر معانی: عاریت (عاریه) گرفتن، به عاریت گرفتن (اندیشه یا واژه و غیره)، قر گرفتن [عمران و معماری] قرضه - قرضه گرفتن