اپارتمان، مستغلات، ملک استیجاری سایر معانی: ملک کرایه ای، مسکن، خانه، ساختمان آپارتمانی، آپارتمان [حقوق] مستغلات، ملک استیجاری، خانه، خانه یا آپارتمان ارزان قیمت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، مقدس، متقی، با فضیلت، باتقوا، فرهومند سایر معانی: پرمحسنات، شریف، پارسا، باتقوی، وارسته، حاکی از وارستگی، پرهیزکارانه، (زن) نجیب
بسپاری که مواضع فعال بسپارش آن با وجود مصرف شدن همۀ تکپارها باقی میمانند [مهندسی بسپار]
واژههای مصوب فرهنگستان