[کامپیوتر] لیست اسمبلی، صورت برداری همگذاری .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] لیست کنترل( چکهای دیافتی)
[نساجی] کناره پاره یا بریده در پارچه
سیاهه خروجی
سیاهه برنامه [کامپیوتر] لیست برنامه .
سیاهه برداری گزیده
دستور کار، مرام، دستور، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، برنامه تهیه کردن، برنامه دار کردن، برنامه نوشتن سایر معانی: برنامه ی تلویزیونی (یا سینمایی و غیره)، نمایش، در برنامه قرار دادن، برنامه ...