زبانی [پزشکی - دندانپزشکی] مربوط به زبان یا در سمت زبان
واژههای مصوب فرهنگستان
حروف زبانی یا ذولقی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوزبانه [زبانشناسی] ویژگی فردی دارای توانایی استفادۀ روزمره از دو زبان
دوزبانگی [زبانشناسی] توانایی فرد در استفادۀ روزمره از دو زبان بهمثابۀ زبان مادری
یک زبانی، فقط به یک زبان
وابسته به چند زبان، به چند زبان، چند زبانه، چندزبانی a multilingual dictionary واژنامه ی چند زبانی
ناشنوایی پیشازبانی [شنواییشناسی] نوعی ناشنوایی که پیش از رشد گفتار و زبان رخ میدهد
جواری ـ زبانی [پزشکی - دندانپزشکی] مربوط به سطوح مجاور و زبانی و زاویۀ بین آنها
مجرای غدۀ بزاقی زیرزبانی [پزشکی - دندانپزشکی] هریک از دو مجرایی که ازطریق آن ترشحات غدۀ بزاقی زیرزبانی در دو طرف مهار زبانی تخلیه ...
حساس، حسی، وابسته به مرکز احساس سایر معانی: (وابسته به اعصاب و احساس) سوهشی
مربوط به صدا، خطابی، زبانی، تحت اللفظی، لفظی، شفاهی، حضوری سایر معانی: لغوی، واژه ای، واژی، واجی، کلامی، حرفی، لسانی، وابسته به واژه یا واژه شناسی، واژه گرای، لفاظ، گفتاری، قولی، وابسته به ف ...
توانایی فرد در استفادۀ روزمره از دو زبان بهمثابۀ زبان مادری [زبانشناسی]