معنی

حساس، حسی، وابسته به مرکز احساس
سایر معانی: (وابسته به اعصاب و احساس) سوهشی

دیکشنری

حسی
صفت
sensory, intuitive, sensorial, sensationalحسی
sensitive, susceptible, delicate, touchy, tender, sensoryحساس
sensoryوابسته به مرکز احساس

ترجمه آنلاین

حسی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.