توافق، استحکام، ثبات، درجه غلظت، پیگیری سایر معانی: (استدلال و غیره) انسجام، رابطه ی منطقی، توافق و تناسب (اجزا با یکدیگر)، هندام، همخوانی، هماهنگی، سازگاری، همسازی، ثبات رای، انطباق، همجوری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تورق، انعطاف پذیری، انعطاف، قابلیت انعطاف سایر معانی: خمش [حسابداری] قابلیت انعطاف [عمران و معماری] انعطاف پذیری - خمش پذیری - انعطاف - سازگاری - قابلیت انعطاف [برق و الکترونیک] انعطاف پذیری ...
سازگاری، قابلیت انعطاف، خم پذیری سایر معانی: قابلت انعطاف [نساجی] قابلیت انحناء - نرمی - خمیری [پلیمر] خم شدنی، خم پذیری
دمدمی مزاجی، تغییر پذیری، نرم شدنی، تاشدنی، انحناء پذیری سایر معانی: انحناء پذیری، تغییر پذیری، نرم شدنی، تاشدنی، دمدمی مزاجی