[سینما] نور مصنوعی - نور چراغ [عمران و معماری] روشنایی مصنوعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] نوردهی مصنوعی
سامانۀ فرمان پروازخودکار [حملونقل هوایی] سامانۀ خرابیناتابی متشکل از دستگاه خلبانی خودکار و سامانههای ناوبری رادیویی و تجهیزات تقرب و رایانۀ اطلاعات پرواز و سامانه&zw ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] کنترل خودکار نور تنظیم خودکار نور تابیده به یک فیلم، دوربین تلویزیونی یا سایر وسایل تصویر برداری متناسب با میزان روشنایی صحنه .
پسنورپردازی [سینما و تلویزیون] تاباندن نور بر موضوع از پشت و در جهت مخالف دوربین
نور پسزمینه [سینما و تلویزیون] نوری که پسزمینۀ نما یا صحنه را روشن میکند
گویآذرخش [نجوم] نوع بسیار نادری از آذرخش، بهصورت گویی از هوای یونیده و درخشان و گرم، که بهآرامی در هوا جابهجا میشود و ممکن است بدون انفجار یا تخلیۀ ناگهان ...
آذرخش دانهتسبیحی [علوم جَوّ] نمودی ویژه از درخش یک آذرخش معمولی که در آن ناظر، در امتداد دید، بخشهای درخشانی به شکل دانههای تسبیح مشاهده میکند|||متـ . آذرخش زنجیره&zw ...
[آب و خاک] آذرخش دانه تسبیحی
(عکاسی و غیره) نور سیاه، سیاه نور، نور نامرئی [سینما] نور پشت [برق و الکترونیک] نور سیاه اصطلاح منسوخ شده برای تابش فرابنفش نامرئی (ultraviolet radiation) . [نساجی] نور سیاه ...
زنگار، افت، عدم رشد، باد زدگی یا زنگ زدگی، پژمردن سایر معانی: بیماری گیاهی (در اثر خاک یا هوا یا انگل یا حشرات)، آفت، آسیب، بلا، تباهی، زنگ زدگی (گیاه)، کپک یا شپشک زدگی، آفت زده کردن، (گیاه ...
بد سایر معانی: بادزده، بادخورده، زنگ زده، شپشه گرفته، ناکام، محروم