رباطی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] رباط یا بند رشته ای بخشی از رباط یک نرم تن دو کفه ای که بوسیله ساختار رشته ای تشخیص داده می شود که در آن کونکیولین عموماً با کربنات کلسیم پر شده است. این بوسیله اپی تلیوم گوشته ...
[زمین شناسی] رباط اولیه(دوکفه ای ها) - بخشی از رباط یک نرم تن دوکفه ای نشان دهنده شرایط اولیه ساختار، مرکب از پریوستراکوم و استراکوم، ولی دارای افزودگی های ثانویه.
بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط، علاقه، زدن، تساوی بستن، گره زدن سایر معانی: (با ریسمان یا طناب و غیره) بستن، بندیدن، آگستن، (گره) زدن، همبسته کردن، پیوند دادن، ...
بند، بست، همبستگی، پیوند، (کالبد شناسی) همبند، همپیوند، بست همبستگی [زمین شناسی] هم پیوند، هم بند - بخش آهکی حلقه متصل کننده بخش سیفون متصل به سطح به سوی رأسی دیواره در پیچ ها یا صدفهای دیسک ...
یوغ، محتویات نطفه، بندگی عبودیت، اسارت، وصل کردن، جفت کردن، در زیر یوغ اوردن سایر معانی: یک جفت حیوان هم یوغ، جفت، نشان بردگی، علامت فلاکت، (مجازی) یوغ، عبودیت، وصل کننده، همبندگر، همبست گر، ...