[نساجی] یکنواختی رنگ ابتدا و انتها ی پارچه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدای یکنواخت، تکرار هماهنگ، یک نواخت سایر معانی: یک جور بودن (سبک یا طرز یا رنگ و غیره)، قرائت یا نیایش با صدای یکنواخت، (تکرار صوت بخصوص یا ادای واژه ها با نوای یکنواخت) یکنواختی، (موسیقی) ...
یک نواختی، بی تنوعی
صافی، سلاست، همواری سایر معانی: همواری، صافی [سینما] همواری (در تدوین ) [عمران و معماری] نرمی [پلیمر] صافی، نرمی، یکنواختی [آمار] همواری