بی حرمتی، هتاکی، رودررویی، خفت، خوار کردن، اشکارا توهین کردن، روبرو دشنام دادن سایر معانی: توهین کردن، (عمدا) رنجاندن، تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، خوار سازی، آبروریزی، اهانت، جلو (کسی) ایس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهر، تردست، چیره دست، قادر به استفاده از هر دودست، راست دست و چپ دست، ذوالیمینین، دودست توان
حق، - لاتین سوء نیت، فکر بد
وابسته به فریسی، ریاکارانه سایر معانی: وابسته به فریسی ها (pharisee)، فریسی، زهد فروش، ریاکار، جانماز آب کش، خشکه مقدس، ریاکارانهpharisaic(al)وابسته به فریسیان، ریاکار، دورو، خشکه مقدس ...