شاگرد، یادگیرنده سایر معانی: یادگیرنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، سالک، حواری، شاگرد، مرید سایر معانی: پسوا، پیرو حضرت عیسی
کاراموزی، تازه کار، مرحله تازه کاری سایر معانی: دوران نوآموزی، نوآموزی، تازه کاری، خامدستی، مبتدی، نوچه، noviciate مرحله تازه کاری
دانشمند سایر معانی: عالم، دانا
گونهای فرهنگ آموزشی عمدتا مورد استفادۀ زبانآموزان غیربومی [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
گونهای فرهنگ آموزشی عمدتا مورد استفادۀ زبانآموزان غیربومی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]