تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی سایر معانی: آماده سازی، آمایش، مهیاسازی، ترکیب (کردن)، تدوین، درست کردن، آمادگی، سازمندی، بسیج ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوعی خطای منظم در پیگیری بیماران که در آن به علت تشخیص زودترازمعمول بیماری در آزمون غربالگری، مدت بقای بیمار بیشتر برآورد میشود [علوم سلامت] ...
واژههای مصوب فرهنگستان