[برق و الکترونیک] طرح آرایش مدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] نحوه گستردگی منابع روشنایی - نحوه گستردگی منابع نور
[عمران و معماری] نحوه گستردگی مناطق مسکونی
[ریاضیات] جدول طراحی کارخانه
طرح بندی پرونده [کامپیوتر] طرح بندی فایل ؛ طرح بندی پرونده
[عمران و معماری] نحوه گستردگی فرودگاه هلیکوپتر
[ریاضیات] آرایش یکطرفه
[عمران و معماری] نحوه گستردگی پارکینگ - نحوه گستردگی توقفگاه
[آب و خاک] مدل طرح بندی کارخانه
[ریاضیات] استقرار وابسته به نوع محصول، استقرار محصولی
طرح بندی مدرک [کامپیوتر] ترتیب کلی رکوردها، طرح کلی رکوردها
قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، ارایش، تمهید، طبقه بندی سایر معانی: سازواری، سازمندی، توافق، آرایش، پیرایش، هم آراست، (جمع) ترتیبات، (موسیقی) ارائه ی قطعه ی موسیقی با سازها یا آوازها ...