تحسین، تشویق و تمجید سایر معانی: کف زدن و هلهله، آفرین، ستایش، غریو، هلهله کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف، خوشامد، درود، خوش آمد، خوش ایند، تعارف، خوشامد گویی کردن، تعریف کردن از، خوشامد گفتن سایر معانی: مداهنه، تحسین، ستایش، تمجید، تعریف کردن (از)، تکریم کردن، مورد تحسین (یا تمجید یا ستای ...
بلندی، تجلیل، تمجید سایر معانی: ستایش، تعالی بخشی، والاسازی، سرافرازی [روانپزشکی] شعف
ستایش، تعریف، تمجید، مدح
تجلیل، جلال سایر معانی: ستایش، بزرگداشت، افتخار، نیکنامی، پاداش عمل خیر، ستایش کردن
تجلیل، تکریم، درشت نمایی، بزرگ سازی سایر معانی: بزرگ نمایی، میزان یا قدرت بزرگ نمایی [سینما] بزرگنمایی - درشت نمایی [عمران و معماری] بزرگسازی - بزرگنمایی [برق و الکترونیک] بزرگ نمایی، تقویت ...
رجز، پیروزی نامه سایر معانی: (یونان باستان) سرود شکرگزاری (به ویژه شکر گزاری نسبت به آپولو apollo)، پیروزی نامه نوشتن
تحسین، ستایش، پرستش، نیایش، چاپلوسی، تعریف، تمجید، رجز، خوشامد گویی صمیمانه، تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، تمجید کردن، تعریف کردن، علم کردن، ریشخند کردن، لاف زدن، خوشامد گویی کردن، ستودن، ...
خراج، احترام، تکریم، باج سایر معانی: سپاس، قدردانی، بزرگداشت، سپاسگزاری، ساو، گزیت، جزیه، (فئودالیسم) مالیات رعیت به خان یا ارباب کل، به زور ستانی، باج سبیل، پول زور، ستایش