استنباط بزرگمقیاسی [آمار] استنباط آماری دادههای بزرگمقیاس
واژههای مصوب فرهنگستان
یکپارچهسازی کلانمقیاس [مهندسی مخابرات] یکپارچهسازی حدود دههزار مدار الکترونیکی در تراشۀ سیلیسیمی که با استفاده از فنّاوری میکروالکترونیک (microelectronic) انجام می&zw ...
مهم، عمده، قابل توجه، شایان، پر مایه سایر معانی: شایان ملاحظه، کرامند، فراوان، کلان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قوی، سنگین، ثقیل سایر معانی: پر وزن، نیرومند، درشت اندام، پرزور، محکم، جانانه، مردافکن، مقدار زیاد، (عامیانه)
نا محدود، فراخ، پهناور، پهن، عریض، گشاد، پرت، بسیط، زیاد، کاملا باز، وسیع، وسیع سایر معانی: پر پهنا، به پهنای، به عرض، گسترده، جامع، فراوان، بسیار، فراخناک، (کاملا) باز، گشوده، چهارتاق، دور ...
برداشت آبنگاشتی در مقیاس بزرگ [مهندسی نقشهبرداری]