اردوگاه کار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] انحراف کارآئی دستمزد
[حسابداری] ترکیب نیروی کار
کار به خاطر عشق و علاقه (نه به خاطر پول)، کار عشقی
حزب کارگری
کاراندوز، کار کاه، کاهنده ی کار، تقلیل دهنده زحمت کارگر، صرفه جویی کننده در میزان کار
کارگربَر [مدیریت - مدیریت پروژه] ویژگی فعالیتهایی تولیدی که در آنها نسبت کار نیروی انسانی به بهکارگیری ماشینآلات بیشتر است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
آزمایشگاهی، وابسته به آزمایشگاه وابسته به کارخانه شیمیایی [عمران و معماری] آزمایشگاهی [نساجی] آزمایشگاهی
کسیکه در کارهای آزمایشگاهی یا کارخانه شیمیایی ویژه کاراست
[عمران و معماری] تحقیق آزمایشگاهی
[برق و الکترونیک] منبع تغذیه ی آزمایشگاهی منبع تغذیه کاملی که ولتاژ یا خط «ای سی» را به ولتاژ یا «دی سی» تنظیم شده و قابل تغییر در گستره ی معین تبدیل می کند. این دستگاه عمدتاً برای کار در آز ...
سخت سایر معانی: پر زحمت، همراه با کار و زحمت، دشوار، حاکی از تقلای زیاد و بی بازده، سنگین، ثقیل، ثقیل his poetry seems labored and artificial شعر او ثقیل و مصنوعی می نماید