(امریکا ـ خودمانی) خل وار، خل، غیرعادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خودمانی) خل، غیرعادی، پراشتیاق
غریب و عجیب، غیر مانوس، ناشی از هوس، وهمی سایر معانی: عجیب و غریب، (از نظر رفتار یا شکل و قیافه) شگفت آور، ناگهان و باور نکردنی، خارق العاده، نامانوس، (از نظر رنگ و طرح و سبک) ناجور، خیالی ...
خل، دیوانه بی ازار سایر معانی: (عامیانه)، دیوانه، روانی
(قدیمی - عامیانه - سنگ یا چوب و هر چیزی که برای پرتاب کردن مناسب باشد) قلوه سنگ، پرتابه، (عامیانه - چاپ) تزیینات چاپی (مثلا طرح هایی که در ابتدای فصل چاپ می شود)، آدم اشتباه کار
مزخرف، نادان، ابله، احمق، ابلهانه، جاهل، نابخرد سایر معانی: بی شعور، دبنگ، ناهوشمند، گول، گولو، احمقانه، نابخردانه، با بی فکری، مسخره آمیز، مضحک، خنده آور، خجل، خجالتمند، شرمسار
نامعقول، بی معنی، غیر منطقی، غیر عقلانی سایر معانی: فاقد نیروی تعقل، فاقد نیروی استدلال و فکر، ناخردورز، بی اندیشش، غیرعاقلانه، بی عقلانه، بی خردانه، نافروهیده، نابخرد، (ریاضی) عدد اصم، عدد ...
مجنون، ماه زده، مجنون، دیوانه سایر معانی: دیوانه وار، جنون آمیز، چل، احمق، سفیه، بی عقل، خل، خل وضع، وابسته به یا برای دیوانگان، احمقانه
خل، مجنون، شیفته، دیوانه، از جا در رفته، عصبانی سایر معانی: شوریده، کالفته، پریشان حال، هیجان زده، بی عقل، نابخرد، احمق، احمقانه، مرده ی چیزی، سخت خواهان، از خنده روده بر کننده، بسیار خنده د ...
مجنون، ادم دیوانه، مجنون، عصبانی، دیوانه وار سایر معانی: کسی که دیوانه ی چیزی است، شیفته، واله، دیوانه (به ویژه همراه با خشونت یا حدت)، دچار مانی، دچار شیدایی، روان شیدا، شیدا، دچار جنون تحر ...
دیوانه، پرفندق سایر معانی: (خودمانی) دیوانه ی چیزی یا کسی، شیفته، خل، غیرعادی، کم خرد، کم عقل، نامعقول (nutsy هم می گویند)، پر از میوه های مغزدار، پر از آجیل، (آجیل و غیره) پرمغز، هسته دار، ...
عجیب و غریب سایر معانی: (امریکا- خودمانی) آدم عجیب و غریب، آدم غیر عادی، خل وضع