رذالت سایر معانی: نابکاری، نادرستی، دغلبازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ولگرد، بددهنی کردن سایر معانی: آدم بددهن، رذل، لات، ارقه، ناکس، بدذات، (در اصل) دون ترین نوکران خانه که کارشان توجه از دیگ ها و ظروف سیاه بود، هرزه، بداخلاق، بددهن، ادم هرزه، فحاشی کردن به ...
کجی، کلاه بردار، عصای سرکج، ادم قلابی، خزپوش، خم کردن، کج کردن سایر معانی: (هر چیز خم یا منحنی یا قلاب شکل) قلاب، خمیدگی، انحنا، کژی، (راه و غیره) پیچ، (شبانان و مطران ها) چوبدستی (که یک سرش ...
شیطان، روح پلید، عفریت، ابلیس، نویسنده مزدور، خارخسک، با ماشین خرد کردن، تند و تیز کردن سایر معانی: (الهیات - معمولا حرف بزرگ) شیطان، اهریمن (با: the)، دیو، یکی از شیاطین، (عامیانه) تخم جن، ...
انگیزنده، مفسد، شرراه انداز، انگیزه خواب، پیشینه خواب سابقه خواب
شته، شپشه، شپش، شپش گذاشتن، شپشه کردن سایر معانی: شپش (راسته ی anoplura به ویژه شپش بدن انسان: pediculus humanus corporis و شپش سر: p.h. capitis)، لنبه، مخنده، انواع شپش ها و شپشک های غیر ان ...
راسوی متعفن امریکایی، ادم بد رفتار یا پست، فریفتن، شکست دادن سایر معانی: (جانور شناسی) راسوی گندناک، گندراسو (تیره ی mustelidae که گوشتخوار و بومی امریکای شمالی است و هنگام خطر ماده ی بسیار ...