کمین کنان، دزدکی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از روی شوخی، از روی خوش مزگی، بطورشوخی امیز، بطورفکاهی
مشتاقانه سایر معانی: زیاد، سخت، بشدت، با تشدیدیا تاکید، باتوجه و سرمایه زیاد، بطورعلمی
اشرافی، سخاوتمند، نجیب، اصیل، ازاده، خاص، با شکوه، خوش طینت، شریف، خوش ذات سایر معانی: والامنش، شرافتمند، ارجمند، بزرگ منش، بزرگوار، برجسته، نامور، شهره، نیکنام، خوشنام، عالی، برتر، خیلی خوب ...
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
تند، از روی بی ملاحظگی، بی پروائی، شتابکاری، دلبازی
با وقار، مجلل، با شکوه سایر معانی: شکوهمند، پرشکوه، شاهانه، آهسته و موقر، باتانی، وقار آمیز