یک لحظه، یک دم سایر معانی: لحظه، (یک) آن، (یک) دم (jiff هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی درنگ، بلافاصله، فورا، به آسانی، با میل، به دلخواه، از روی میل، زود، بسهولت [ریاضیات] به آسانی، به سهولت، به دلخواه، زود
ان، قسمتی از ثانیه سایر معانی: لحظه، آن، یک آن