[آمار] پیرایش بیضی وار تکراری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] اصلاح تکراری
[شیمی] فرآیند تکراری [کامپیوتر] فرایند تکراری . [برق و الکترونیک] فرایند تکراری فرایندی ریاضی برای محاسبه ی نتیجه ی مطلوب که در آن تکرار متناوب علیات نتیجه ای را می دهد که مرتباً به مقدار وا ...
[آمار] برازش متناسب تکراری
وابسته به تجانس آوایی آغازین واژه ها، دارای تجانس خطی
مکرر، تکراری سایر معانی: تکراری (به ویژه به طور ملالت آور)، بازانجامی، پی درپی، دمگیر
حشو و زوائدی سایر معانی: وابسته به همانگویی یا حشو قبیح (رجوع شود به: tautology)