دوام، خلاصه، ماده، جوهر، استحکام، جسم، جنس، مفهوم، مفاد، ذات، شیی، ماده اصلی سایر معانی: محتوا، کنه، فحوا، اصل، کل، دارایی، مال، مال و منال، پول و ثروت، ماهیت، استواری، قوام، مسند [شیمی] جسم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه سایر معانی: چیزهای گوناگون، چیزهای متفرقه
شیی ء، کار، اسباب، جامه، متاع، چیز، دارایی، لباس، شیء سایر معانی: شی، (معمولا جمع) وضع (اوضاع)، کار(ها)، قلم (اقلام)، (معمولا جمع) متعلقات شخصی، اثاث، لوازم، وسایل، (برای بیان محبت یا همدردی ...
(اسب) خوش گام، خوش خرام، دقیق گام، خوش روش، بهمه جور قدم تربیت شده اسب، قابل، حسابی
اقلامی که برای جای گرفتن در هریک از سه مرحلۀ غذایی پیشنهاد میشود|||متـ . اقلام رقابتی منو [گردشگری و جهانگردی]
واژههای مصوب فرهنگستان
اقلامی از منو که منحصربهفرد و بدون جانشین هستند [گردشگری و جهانگردی]
1. بخش یا واحدی در یک مجموعه 2. بخش کوتاه و جداگانهای از اطلاعات و اخبار و برنامههای رادیو و تلویزیون * این واژه به پیشنهاد شبکه رادیویی جوان مطرح شد و معادل پیشنهادی این شبکه به ...
← برانگیختگی جنسی [روانشناسی]
← برانگیختگی جنسی [علوم سلامت]
پَروَنجایی شامل دادههای مربوط به تمام وعدههای غذایی و اقلام فروختهشدۀ صورتغذاها که در سامانۀ ثبت پول الکترونیکی (Electronic Cash Register, ECR) یا واحد فروش (Point of ...
یک واحد از داده [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات]
نشاطزدگی یا آشوبهای روانی که معمولا در سالگرد اتفاقهای مهم در زندگی فرد رخ میدهد [روانشناسی]