خارش، جرب، خارشک، خراش سوزن، خنش، خارش کردن، خاریدن سایر معانی: حکه، خاراندن، به خارش آوردن، میل زیاد، فزون گرایش، بی تابی، بی قراری (برای چیزی)، اشتیاق وافر داشتن، میل شدید (به چیزی) داشتن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فعل جرب
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
[کامپیوتر] جعبه سوئیچ A/B .
نغمه مطلق [موسیقی] نغمهای که هم با نام و هم با بسامد دقیق مشخص شده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
دانگ مطلق، زیر و بم آهنگ
استخوان کپل (گاو)، استخوان کفل گاو
گزینه دگرگونی
[برق و الکترونیک] مرکز خودکار را هگزینی پیام محلی که در آن پیام ورودی به صورت خودکار به یک یا چند مدار خروجی متناظر با اطلاعات کنترلی موجود در پیام هدایت می شود .
[کامپیوتر] راه گزینی حالت خودکار .
[عمران و معماری] زاویه عقب
[کامپیوتر] راه گزینی محدوده . - تعویض بانک . تعویض حافظه - قدرت به کار کیری بیش از یک مجموعه تراشه حافظه در زمانهای مختلف در حالی که آدرسهای یکسانی به آنها ارائه می شود این توانایی امکان آن ...