اهن، اطو، فلز، اتو، اتو کردن، اتو زدن، اهن پوش کردن، اتو کشیدن سایر معانی: آهن (نشان آن: fe، وزن اتمی: 55/847، شماره ی اتمی: 26، چگالی: 7/86، نقطه ی گداز: 1535c، نقطه ی جوش: 3000c)، اتو کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوران آهن (که پس از دوران برنز آمد و آغاز آن حدود سه هزار سال پیش بود)، عصر اهن
[عمران و معماری] بشکه آهنی
[برق و الکترونیک] پیچک هسته آهنی، چوک هسته آهنی پیچکی که مدار مغناطیسی آن از طیق هسته ی آهن جامد با ورقکاری شده و یا هر ماده ی مغناطیسی دیگر بسته می شود .
[برق و الکترونیک] ترانسفورمر هسته - آهنی ترانسفورمری که بخشی از یا همه ی مسیر خطوط نیروی مغناطیسی آن از طریق ورقهای آهن یا مادهی مغناطیسی دیگر بسته یم شود .
اهن ریز، اهن ذوب کن، اهن گداز
اهنریزی، کارخانه ذوب اهن سایر معانی: اهن ریزی، کارخانه ذوب اهن
خاکستری تیره (مثل رنگ چدن)، grey iron رنگ خاکستری و سیاه اهن، رنگ سیاه اهن
gray iron رنگ خاکستری و سیاه اهن، رنگ سیاه اهن
(کنترل شدید) پنجه ی آهنین
[برق و الکترونیک] تلف آهن
(آلت شکنجه ی سابق: جامه ی آهنی و تیغدار که بر تن محکوم می کردند) جامه ی زجر