آهنگ [زبانشناسی] تغییرات زیروبمی در گفته
واژههای مصوب فرهنگستان
هم اهنگی، اهنگ، وزن، افول سایر معانی: (کوتاه و بلند شدن تن صدا هنگام صحبت) فراز و نشیب آوا، (آوا شناسی) تاب، حرکت موزون و مکرر (مثلا در رقص و رژه)، (آهنگ) باز آیند (مثل صدای پای رژه روندگان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیما، حالت، بیان، قیافه، عبارت، تجلی، ابراز، کلمه بندی سایر معانی: به زبان آوری، آب و تاب، روش بیان، شور، حال، اصطلاح، صورت، زبانزد، هشته، بیانگر، نشانه، گویا، نشانگر، (قیافه یا حرکات و غیره ...
اهنگ، اهنگ موزون، شعر نشاط انگیز خواندن، باسبکروحی حرکت کردن، اهنگ خوش نوا و موزون خواندن سایر معانی: آواز دلنواز، حرکت موزون، سخن خوش لحن و دل چسب، پرقر و غمزه، نیک آهنگ، (حرکت یا سخن) پر ن ...
افت پایانی در آهنگ گفته [زبانشناسی]