روایی درونی [علوم سلامت] درجۀ عاری بودن مطالعه از سوگیری یا خطای منظم
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] رأس داخلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] لرزاننده درونی
آبهای داخلی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] آبهای پشت خط پایه که یک کشور بر آن حاکمیت کامل دارد
[پلیمر] جوش داخلی
درونی بودن، داخلی بودن
درونی کردن، داخلی کردن، باطنی ساختن سایر معانی: (اندیشه یا رسم یا ارزش ها و غیره ی دیگران را) پذیرفتن و نهادی کردن، باطن گیر کردن، درونگیر کردن، ذاتی کردن، ملکه کردن
[سینما] انعکاس کلی
فرودگاه بینالمللی [حملونقل هوایی] فرودگاهی که در آن پروازهای خارجی انجام میشود و دارای تسهیلات فرودگاهی نظیر گمرک و گذرنامه و نظایر آن است ...
کتابنگاشت بینالمللی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] کتابنگاشتی که مشخصات کتابهای کشورها و زبانهای مختلف در آن گردآوری میشود ...
[کامپیوتر] ماشین های تجاری بین المللی - نگاه کنید به IBM.
[زمین شناسی] انجمن بین المللی کارتوگرافی(ica)