internalize
معنی
درونی کردن، داخلی کردن، باطنی ساختن
سایر معانی: (اندیشه یا رسم یا ارزش ها و غیره ی دیگران را) پذیرفتن و نهادی کردن، باطن گیر کردن، درونگیر کردن، ذاتی کردن، ملکه کردن
سایر معانی: (اندیشه یا رسم یا ارزش ها و غیره ی دیگران را) پذیرفتن و نهادی کردن، باطن گیر کردن، درونگیر کردن، ذاتی کردن، ملکه کردن
دیکشنری
درونی کردن
فعل
internalizeدرونی کردن
internalizeداخلی کردن
internalizeباطنی ساختن
ترجمه آنلاین
درونی کردن