انترن، کار ورز، پزشک مقیم بیمارستان، داخل شدن در، توقیف کردن، وارد کردن سایر معانی: (پزشکی) انترن، بالین ورز، دستیار، (آموزش معلمی یا روزنامه نگاری و غیره) کار ورز، کارآموز، vt داخل شدن در، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] سیستم کنترل داخلی حسابداری
زاویۀ داخلی [مهندسی نقشهبرداری] زاویۀ بین اضلاع مجاور در درون یک شکل بسته
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] نیمساز داخلی، نیمساز زاویه ی داخلی
[حسابداری] حسابرسی داخلی [ریاضیات] حساب رسی داخلی، رسیدگی داخلی
[ریاضیات] نیمساز داخلی
[برق و الکترونیک] ظرفیت داخلی
[برق و الکترونیک] مشخصه داخلی
[ریاضیات] خنک کن داخلی
[کامپیوتر] ساعت داخلی .
[مهندسی گاز] موتوراحتراق داخلی
[کامپیوتر] فرمان درونی .