معنی

انترن، کار ورز، پزشک مقیم بیمارستان، داخل شدن در، توقیف کردن، وارد کردن
سایر معانی: (پزشکی) انترن، بالین ورز، دستیار، (آموزش معلمی یا روزنامه نگاری و غیره) کار ورز، کارآموز، vt داخل شدن در، n کار ورز، طب انترن

دیکشنری

کارآموز
اسم
internانترن
internکار ورز
internپزشک مقیم بیمارستان
فعل
internداخل شدن در
import, involve, initiate, bring in, induct, internوارد کردن
arrest, apprehend, book, confiscate, detain, internتوقیف کردن

ترجمه آنلاین

کارآموز

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.