توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود سایر معانی: گستاخی، بی احترامی، جسارت، اهانت، توهین، غرور، خود بینی، ادعای بیخود، تکبر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یاغیگری، تمرد، طغیان، شورش، قیام سایر معانی: گردنکشی، insurgency تمرد
بد رفتاری، سوء رفتار سایر معانی: misbehaviour بدرفتاری، جفا [حقوق] رفتار خلاف قانون، سوء رفتار
خود سری سایر معانی: شیطنت بدذاتی، شرارت، نافرمانی، فضولی
مخالفت، عدم موافقت، عدم رعایت، ناهمنوایی، ناپیروی سایر معانی: ناهمرنگی (با جماعت)، سنت گریزی، (انگلیس - n بزرگ) مخالفت با کلیسای انگلیکان، عدم تشابه، معاندت [عمران و معماری] ناهماهنگی [زمین ...