[نساجی] ماشین کنترل - ماشین بازرسی پارچه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[صنایع غذایی] نقاله بازرسی : تسمه پهنی که بر روی آن مواد غذایی خام ریخته می شود و حرکت داده می شود تا کارگران دو طرف نوار را بازرسی کنند
[نساجی] روش استفاده از صفحه مقوایی برای کنترل یکنواختی نخ
[عمران و معماری] اتاقک بازدید [زمین شناسی] اتاقک بازدید
[عمران و معماری] روزانه بازبینی [زمین شناسی] روزنه باز بینی
[ریاضیات] سطح بازرسی
[عمران و معماری] چاهک بازرسی [زمین شناسی] چاهک بازرسی
[آمار] نمونه گیری برای بازرسی
[عمران و معماری] میله بازدید [زمین شناسی] میله بازدید
بازرس، مفتش سایر معانی: بازبین، کارپژوه، (افسر پلیس) معاون کلانتر [عمران و معماری] بازبین - بازرس - نگهبان [مهندسی گاز] بازرس [حقوق] بازرس، مفتش
بازرسی، سمت بازرس، رسدبانی
بازرسی پذیرش [مهندسی مخابرات] وارسی پایانی برای اطمینان از اینکه در تأسیسات یا سامانهای، استانداردهای مشخص فنی یا اجرایی رعایت شده باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان