میانلا [مهندسی بسپار - تایر] لایۀ بسیار نازک لاستیکی که موجب کاهش تمرکز تنش بین لایهها میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
لاستیک محافظ سپر [مهندسی بسپار] نوار لاستیکی یا پلاستیکی که برای جلوگیری از خراشیدگی سپر بر روی آن نصب میشود
[برق و الکترونیک] جهش ؛ جهش زن ؛ بازیابی « دی سی» ؛ بازسازی« دی سی» معرفی یک سطح مرجع که رابطه مشخصی را با شکل موج پالسی مثلاً در قله های مثبت یا منفی آن داشته باشد.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] ورود داده ها ؛ درج داده ها
[نساجی] پود گذاری
[ریاضیات] مغزی مارپیچ
درنهش مداری [مهندسی هوافضا] ← تزریق مداری
[نساجی] قطعه تعویضی سر مضراب
[روانپزشکی] کاشت فکر
جا دادن، خواباندن، محاط کردن، دور گرفتن، فرو کردن، نشاندن، جاسازی کردن، در درون کار کردن سایر معانی: (آجر و غیره) کار گذاشتن، قرار دادن، به خاطر سپردن، (در ذهن) نقش بستن، ریشه دواندن، جاگرفت ...
در اغوش گرفتن، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن سایر معانی: احاطه کردن، پیراگیری کردن، فرا گرفتن، گردگیری کردن، دورگرفتن، حصارکشی کردن، (در بسته یا پاکت و غیره ...
دخول، گنجایش، شمول، در برداری سایر معانی: درخود داری، پیراگیری، احاطه، (سنگ شناسی - مواد خارجی پیراگیر شده در سنگ) ناسرگی، درونگیره [زمین شناسی] ادخال قطعه ای از یک سنگ در داخل سنگی دیگر. از ...