شریرانه، ازروی بی عدالتی، بناحق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بد اخلاق، فاسد، بدون احساس مسئولیت اخلاقی، هرزه، فاسد الاخلاق، بد سیرت، زشت رفتار، نا پارسا سایر معانی: بدجنس، بدسرشت، اهریمنی، رذل، بی عفت، منافی عفت، غیراخلاقی، خلاف اخلاق، نافرخوی، بدمنش، ...
شنیع، زشت، شریر، بدکار، نابکار سایر معانی: بدجنس، ناهنجار
کفرامیز، سنگ دل، نامقدس، محروم از عشاء ربانی سایر معانی: نا اشو، اهریمنی، کفر آمیز، خبیث، بد جنس، بدجنسانه
پست، فاسد، شریر، نالایق، بدذات، خیلی بد سایر معانی: خبیث، بدجنس، پست فطرت، فرومایه، از روی بدجنسی، خبیثانه، شریرانه، پست فطرتانه