راهرو، جناح سایر معانی: کنار، راهرو طرفین کلیسا (که معمولا با ردیفی از ستون از صحن کلیسا مجزا است)، جناح کلیسا، راهرو بین ردیف نیمکت یا صندلی ها، گذر باریک (بین دو ردیف درخت) [عمران و معماری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهرو، دالان، دهلیز، راه سرپوشیده سایر معانی: کریدور، سرسرا، (باریکه ی زمین یا راه از میان کشور خارجی یا ناحیه) نواره [عمران و معماری] راهرو - دالان [زمین شناسی] راهرو، دالان ...
باب، در، راهرو، درب سایر معانی: (مجازی) خانه، آپارتمان، (مجازی) وسیله، اسباب، راه، درگاه، آستانه، مدخل [عمران و معماری] در
شاخابه، خلیج کوچک، خور، راه دخول سایر معانی: مدخل، درآیندگاه، درون رو، دهانه، (پیشرفتگی کوچک و باریک آب دریا یا رود و غیره در خشکی) خلیج کوچک، آبشاخه، شیل، خلیجک، (نهر یا رود کوچکی که به دری ...
ابداع، احدای، فاتحه، دیباچه، مقدمه، معرفی، معارفه، معرفی رسمی، اشناسازی، معمول سازی سایر معانی: دیبا، شناسانگری، شناسانی، (کتاب و غیره) دیباچه، پیشگفتار، پیش درامد، درامد، سرآغاز، آغاز، (مقد ...
راهرو، گذرگاه، عبور، معبر، غلام گردش، محل عبور سایر معانی: دالان، گذرگاه، راهرو
پیش گفتار، کلمات مقدماتی سایر معانی: اظهار(ات) مقدماتی، سخن آغازین، مقدمه، مقدماتی
1. ویژگی دستهای از آواهای زبان که در تولید آنها جریان هوا به سمت درون آغازشگر است|||2. آوایی که در تولید آن جریان هوا به سمت درون آغازشگر است [زبانشناسی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان