مد، برکشند، کشندفرازین (در برابر: جزر، پس کشند ebb tide) [عمران و معماری] مد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داخل رونده، ذاتی، داخلی، باطنی، دین دار، درونی، معنوی، تویی، درون سایر معانی: در داخل، در درون (رجوع شود به: internal)، درون سوی، به طرف داخل، سرشتی، اندرونی، نزدیک (به کسی)، صمیمی، یکدل، در ...