[آب و خاک] اولیت سفلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(قدیمی)، بمب ساعتی، ماشین اتش زا، ماشین اتش انداز
سنگ جهنم قلمی، مداد نیترات دارژان، پوطاس محرق
بادیو خویی، دیوخویانه، باشیطان صفتی
بی حاصل، غیر حاصلخیز، بی بار سایر معانی: بایر، نابارور، بی ثمر [علوم دامی] کم بارور ؛ حیوانی که بازدهی تولید مثل آم کم است .
استنباط بیزی [آمار] رهیافتی در استنباط آماری که در آن پارامتر نامعلوم مورد برآورد دارای توزیع احتمال پیشینی است که از ترکیب آن با اطلاعات حاصل از دادهها، توزیعی پسینی به دست میآی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
استنباط بیزی [ریاضی] رهیافتی در استنباط آماری که در آن پارامتر نامعلوم مورد برآورد دارای توزیع احتمال پیشینی است که از ترکیب آن با اطلاعات حاصل از دادهها، توزیعی پسینی به دست میآ ...
[برق و الکترونیک] موج وقفه ای همدوس نوعی نوج پیوسته ی وقفه دار که در آن فاز امواج در قطار پالسهای متوالی ثابت است .
[آمار] استنباط شرطی
[آمار] استنباط توزیعی
[ریاضیات] استنباط با نمونه ی بزرگ [آمار] استنباط بزرگ نمونه ای
استنباط بزرگمقیاسی [آمار] استنباط آماری دادههای بزرگمقیاس