مشتق گرفتن، فرق قائل شدن، دیفرانسیل تشکیل دادن سایر معانی: نابرابر کردن، ناهمسان کردن، متفاوت کردن، دگرسان کردن، فرور کردن، (از هم) متمایز کردن، ویژه سازی کردن، تمیز دادن، جدا کردن، (از هم) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جزء به جزء نوشتن، به اقلام نوشتن سایر معانی: قلم به قلم ذکر کردن، در فهرست آوردن، (به طور مشروح) شرح دادن [ریاضیات] قلم به قلم نوشتن، جزء به جزء مشخص کردن، جزء به جزء مرتب کردن، جزء به جزء ت ...