تمیز ندادنی، غیر قابل تشخیص، نا پیدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غایب، پنهان، مخفی، پنهانی، مستور، مکنون سایر معانی: نهان، اسم مفعول فعل: hide، نهفته، پوشیده
غیر محسوس، لمس نشدنی، نامحسوس سایر معانی: غیرملموس، پرماس ناپذیر، ناپرماس، نابسودنی