[برق و الکترونیک] مدوله سازی اتفاقی دامنه نوعی مدوله سازی دامنه که به صورت تصادفی از فرایند مدوله سازی بسامد و / یا مدوله سازی فاز نتیجه می شود.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] خطای تصادفی(نقشه برداری)
[حقوق] هزینه های متفرقه یا اتفاقی
[برق و الکترونیک] مدوله سازی اتفاقی بسامد نوعی مدوله سازی بسامد که به صورت تصادفی از فرایند مدوله سازی دامنه نتیجه می شود.
تصویرهایی که مشاهده انها نتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
[ریاضیات] نمونه ی اتفاقی، نمونه ی تصادفی
[سینما] صدای فرعی
رویداهای جزئی، چیزهای کوچک، اقلام فرعی
تقویت اتفاقی [روانشناسی] تقویت پاسخ از طریق محرکی ناخواسته و برنامهریزینشده
واژههای مصوب فرهنگستان
نامربوط(به مطلب مورد بحث)، غیر وارد، بی ربط
مشتری، تصادفی، اتفاقی، عارضی، غیر جدی سایر معانی: بختوار، الله بختی، بختی، پیش بینی نشده، همین طوری، گاه به گاه، نامرتب، نامداوم، موقتی، بی ثبات، سطحی، ناژرف، کم، بی دقت، شلخته، شورتی، سر به ...
همراه سایر معانی: ملازم، همایند، ضمیمه، پیوست، همزمان، مقارن، مصادف، پیوسته [عمران و معماری] همزمان