اردوگاه را ترک کردن، از پناهگاه یا نهانگاه بیرون آمدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحرایی، بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد، بیرونی سایر معانی: در هوای آزاد، در بیرون، بیرون از ساختمان، بیرون، بیرونی، صحرایی، در هوای آزاد انجام شده [سینما] محوطه بیرونی - نمای دور خارجی [ز ...
دیدنی، قابل دید سایر معانی: دیدنی، قابل دید