1- (پزشکان و غیره) کشیک، 2- قابل وصول در وجه حامل، (پزشک و غیره) کشیک، گوش به زنگ [حقوق] عندالمطالبه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در توی، باندازه، در داخل، در حصار، در ظرف، در مدت، توی، در حدود سایر معانی: در، درون، داخل، تو، در درون، درونا، (در) جوف، (به) ضمیمه، (در) ذیل، (در) اینجا، (در) زیر، (در) کمتر از، در ظرف (در ...