پیشین، قبلی، پیش، جلوی، درجلو، پیش سایر معانی: (واقع در جلو چیزی دیگر) جلوی، پیشی، جلو، قدام، قدامی، (قدیمی) در برابر، (در قسم خوردن) بهـ، جلو کشتی، به سوی جلوی کشتی، سینه ی کشتی، به سوی سین ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرایۀ پیشپرداخته [حملونقل دریایی] کرایهای که فرستندۀ کالا در مبدأ و قبل از حمل کالا پرداخت میکند و معمولا با مبادلۀ بارنامه همراه است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سابق، سابقا سایر معانی: پیشتر، قبلا [نساجی] قبلا
تا، تا وقتی که، وقتی که، تا اینکه سایر معانی: (اسکاتلند) به سوی [ریاضیات] تا آنجا، تا این که