ضربت، انگیزه انی، دژ انگیز سایر معانی: پیش رانش، هل، درون رانش، نیروی پیش رانش، رجوع شود به: impetus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام، فشار، اجراء سایر معانی: اجراء، انجام
انگیزه، عزم، نیروی جنبش سایر معانی: انگیزان، مشوق، تکان، نیروی حرکتی، گشتاور، جنبش زا، تکانگر [زمین شناسی] افشانه آب
عمد، منظور، مقصود، مراد، قصد، خیال، مفهوم، فکر، تصمیم، عزم، عزیمت، غرض سایر معانی: نیت، یازش، آهنگ، دل خواست، خواسته، (جمع) قصد ازدواج، (جراحی: چگونگی التیام زخم) زخم جوشی، میزان گوشت آوری، ...