پیشرفت، بهتر شدن، بهبود، تکمیل، تهذیب، تکامل، بهسازی سایر معانی: آبادی، آبادسازی، اصلاح، نضج، ترقی، رفاه [عمران و معماری] بهسازی [برق و الکترونیک] اصلاح، بهبود [صنعت] بهبود، رشد، پیشرفت [نسا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] بهسازی [حقوق] مستحدثات، اصلاحات
[صنعت] بهبود مستمر
[ریاضیات] اصلاح تکراری
[حسابداری] تاسیسات (مستحدثاث) در ساختمان استیجاری
اصلاح توده [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] تیماری (treatment) که برای سلامتی و بهبود ترکیب و ساختار و شرایط و رشد تودههای همسال یا ناهمسال انجام میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[صنعت] بهبود آماری فرایند
تطبیق، تنظیم، تعدیل، اصلاح، میزان، تسویه، اسباب تنظیم، الت تعدیل سایر معانی: تطبیق دهی، سازگاری، دکمه یا اسباب تنظیم، رگلاژ، میزان ساز، میزان گر، (بیمه) محاسبه ی (برآورد) میزان خسارت، تنزل ق ...
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع سایر معانی: پیشروی، پیشبرد، بهبود، سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند، پیش قسط [ریاضیات] پیشرفت
سبقت، مزیت، برتری، سود، منفعت، فایده، صرفه، حسن، تفوق، بهتری، مزیت دادن، سودمند بودن، فیضالهیبخشیدن سایر معانی: نفع، (تنیس) اولین امتیاز بعد از دوس (deuce)، برتری دادن، نفع دادن، مفید بودن [ ...
ملایمت، نرمی سایر معانی: وسیله ی پذیرایی، (جمع) تسهیلات، (چیز) خوشایند، وسیله ی رفاه، خوشایندی، سازگاری، مطبوعیت
ترقی، کمک کردن، بالا بردن، بالا رفتن، زیاد کردن، جلو بردن، ترقی دادن سایر معانی: (در بالا رفتن به کسی) کمک کردن، بالا کشیدن، به جلو راندن، دیگران را تشویق به کمک یا جانب داری از کسی یا چیزی ...