[علوم دامی] روش پیشرفته مقایسه همزمان چند کارکرد .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] روش اصلاح شده ی اویلر
پیشرفت، بهتر شدن، بهبود، تکمیل، تهذیب، تکامل، بهسازی سایر معانی: آبادی، آبادسازی، اصلاح، نضج، ترقی، رفاه [عمران و معماری] بهسازی [برق و الکترونیک] اصلاح، بهبود [صنعت] بهبود، رشد، پیشرفت [نسا ...
[حسابداری] بهسازی [حقوق] مستحدثات، اصلاحات
اصلاح کننده، ترقی کننده، بهبودی دهنده، لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
بهبوددهندۀ کرۀ کاکائو [علوم و فنّاوری غذا] نوعی معادل کرۀ کاکائو که مقدار زیـادی تـریگلیسرید جـامد دارد و از آن بـرای بهبود کرۀ کاکائوی نرم استفاده میکنند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[صنعت] بهبود مستمر
[ریاضیات] اصلاح تکراری
[حسابداری] تاسیسات (مستحدثاث) در ساختمان استیجاری
[زمین شناسی] آمایش (بهسازی) فضایی - کلیه اقدامات سازماندهی مجدد و ایجاد هماهنگی بین اجزای فضا با هدف افزایش ظرفیت توسعه پذیری فضا
اصلاح توده [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] تیماری (treatment) که برای سلامتی و بهبود ترکیب و ساختار و شرایط و رشد تودههای همسال یا ناهمسال انجام میشود ...
[صنعت] بهبود آماری فرایند