تکفیر، لعن و نفرین، تهدید بمجازات سایر معانی: فحاشی و تهدید، تقبیح، لعن و تعن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عرض، عرضه داشت، عریضه، دادخواست، عرضحال، تظلم، درخواست کردن، دادخواهی کردن سایر معانی: درخواست، استدعا، بیش خواهش، دادخواهی، خواهش، خواسته، استدعا کردن، (رسما یا به طور صمیمانه) خواستن، تقاض ...
بهانه، ادعا، پیشنهاد، استدعاء، تقاضا، عذر، دادخواست، وعده مشروط سایر معانی: مستمسک، دستاویز، استدعا، درخواست (عاجزانه یا صمیمانه یا فوری)، خواهش، تمنا، التماس، (حقوق) مدافعه، پاسخ دعوی، اظها ...
خواهش، تقاضا، دعا، نماز سایر معانی: عبادت، نیایش، (خودمانی) شانس موفقیت، درخواست، استغاثه، (نسبت به خدا) حمد، ستایش، (جمع) مراسم مذهبی (که بخش عمده ی آن عبادت باشد)، (آنچه از خدا خواسته شده) ...